تاریخ انتشار :دوشنبه ۷ دلو ۱۳۸۷ ساعت ۱۰:۳۰
کد مطلب : 4866
سید اسحاق شجاعی
سید اسحاق شجاعی
عقلانیت در نهضت حسینی
یکی ار پیام های انسانی نهضت امام حسین(ع) رشد و پرورش عقلانیت است. پیش از هر سخنی در این زمینه لازم است به توضیح کوتاهی در باره این واژه جدید بپردازیم. عقل نعمتی است که خداوند در نهاد و در وجود ما انسان ها گذاشته است. منابع روایی ما از عقل به عنوان یک پدیده الهی و معنوی تعبیر کرده است و آن را پیامبر درونی برای انسان نامیده است. در برابر پیامبران الهی که پیام رسانان بیرونی خداوند هستند. 

این تعبیر بیانگر این نکته مهم است که عقل می تواند پیام های رازآلود خداوند و اسرار آفرینش و هستی را مستقیم دریافت کند. عقل وسیله هدایت انسان است. باید آن را قدر دانست و در کارها و داوری های زندگی بر صدر نشاند و عزت داد. 

با این که خداوند در قرآن از عقل و کاربرد آن در شناخت خداوند و فهم و درک پیام های او بسیار نام برده و تجلیل کرده است اما گروهی در طول تاریخ نسبت به عقل کم فروشی کردند و به مبارزه با آن برخواستند و به تعطیلی آن دستور دادند. 

اگر از جنگ های معروف عقل ستیزان قرون وسطی در دنیای مسیحیت بگذریم، در تاریخ اسلامی نیز کسانی در ضدیت با عقل تا آن جا پیش رفتند که عقل را در برابر خدا قرار دادند؛ یا عقل یا خدا! یا عقل یا قرآن! یا عقل یا حدیث و اخبار پیامبر و امامان! 

نزاع تاریخی اشاعره و معتزله متأسفانه بخشی از تاریخ اندیشه اسلامی را تشکیل می دهد. افراط و تفریط در هردو گروه آشکار است. یکی به تعطیلی عقل دستور داد و حتی عقل ستیزی را در سر لوحه اعتقادات و رفتار خود قرار داد. دیگری اما با پناه بردن به سایه عقل خود را از دیگر نعمت ها و منابع خدا دادی محروم کرد. 

اگر در جهان اسلام این نزاع ویرانگر پیش نمی آمد و همگان از عقل استفاده لازم را می بردند، به یقین امروزه جهان اسلام رنگ دیگری داشت. یکی از دلایل عقب ماندگی، محرومیت و ناتوانی مسلمانان خصوصا در عرصه های مادی، کنار گذاشتن عقل بود. این بحث سر درازی دارد و ما به همین اشاره بسنده می کنیم. می خواهیم به عقلانیت و خردورزی در نهضت حسینی اشار کنیم و بگذریم. این خرد ورزی در سه جلوه خود را در نهضت امام نشان داده است: 

1- مبارزه با چشم باز و بصیرت 

با مطالعه و تأمل در نهضت حسینی به این نتیجه روشن می رسیم که این نهضت بزرگ الهی و انسانی یک نقطه تاریک و مبهم ندارد. تمام حوادث و جریانات سیاسی و اجتماعی توسط خود آن انسان فرهیخته تحلیل و بررسی شده و در تمام مراحل این سیر و سفر، آن حضرت آگاهی های لازم را به یاران و همراهان خودشان داده اند. وقتی از مکه به سوی عراق حرکت می کند می گوید ما به سوی شهادت می رویم، هرکه با ماست بسم الله. 

به بیان دیگر در جریان حوادث دهشتناک و گرفتاری های عظیم، ما یک مورد هم نمی توانیم پیدا کنیم که امام در آن یاران خود را به غیب حواله داده باشند و گفته باشند این چیزی است که ما نمی دانیم و شما نباید از آن بپرسید. بلکه در تمام موارد، امام همۀ پرسش های مطرح شده را پاسخ در خور می دهند. و در مواردی خردورزی یاران خود را به داوری می خوانند. 

سخنان امام از مدینه تا روز عاشورا هیچ نقطۀ ابهامی در خودش ندارد. همه چیز را چنان که هست و یک انسان معمولی می تواند ببیند و تحلیل کند، بیان می کند. این را مقایسه کنید با رهبران و رجال بزرگ دیگر؛ مثلا در آن طرف قضیه، یزید با هزار دروغ و ظاهر سازی و فریب و هزینه کردن پول های کلان مردم را در اطراف خودش جمع می کند و زور سرنیزه و تهدید و زندان و قتل را هم رویش می گذارد. 

یکی از تاکتیک های معمولی رهبران سیاسی، تحریف و دگرگونه نشان دادن وقایع سیاسی اطراف خود و استفاده از ناآگاهی مردم به ویژه اطرافیان خودشان است.
 
این تاکتیکی است که برای جمع و جذب نیروهای بیشتر و نگهداشتن همراهان خود به کار می بندند. اما حسین بن علی(ع) برای خلوص کامل دادن به نهضت خود انگار عمدا از به کار بردن این گونه سیاست ها پرهیز می کند. او یارانی می خواهد که با چشم باز به او بپیوندند و با دیدگان روشن و آگاهی کامل در کنار او بمانند. 

بصیرت، روشن بینی و هر قدم را با چشم باز برداشتن یکی از ویژگی های منحصر به فرد نهضت حسینی است. او برای جذب افراد به سپاه خود از دانش و خرد دیگران استفاده می کرد. و آنان را بر حوادث روزگار و ستم و ستمبارگی بنی امیه گواه می گرفت. در سخنان امام کمتر موردی می خوانیم که او مردم را به مبارزه با دستگاه بنی امیه خوانده باشد بدون این که دلیل این مبارزه و ستم ها و دین ستیزی های آنان را به بیان آورده باشد. 

2- تکیه بر خرد جمعی 

گرچه بیشتر مردم آن زمان ، اهمیت و عظمت قیام امام را چنان که باید و شاید درک نمی کردند با این هم امام در سخنرانی ها و نامه های خود چنان سخن می گوید که انگار مردم زمانه بهانه ای برای سخن گفتن امام است اما مخاطب اصلی ایشان، نسل های بعدی و فصل های آینده است: «موت فی عزّ خیر من حیاۀ فی ذلّ» ( محمد باقر مجلسی، بحار الانوار 44/192) 

امام هم در سخنرانی های از مکه تا کربلا و هم در نامه های که در طی مسیر به مردم کوفه و بصره می فرستند لحن عمومی انتخاب می کنند. انگار با همۀ بشریت در تاریخ و همۀ آیندگان سخن می گویند: «من اقرّ بالذلّ طائعا فلیس منّا اهل البیت» (همان، 77/162)
در واقع امام با آینده نگری، می خواهد خرد جمعی بشریت را بر قیام خود شاهد بگیرد تا آیندگان در قضاوت خود در باره امام و نهضت او به خطا نروند و نهضت جنبه آموزندگی و الگودهی خود را در حد فوق العاده حفظ کند. 

3- مبارزه با خرافات 

تبدیل رهبری الهی به سلطنت موروثی بزرگترین خرافه بود که معاویه بنیان گذاشت و یزید برآن اسپ چموش آماده سوار شد و تاخت. این یک سنت بود که بنیان گذاشته شده بود و آخر آن را کسی نمی دانست تا کجاست. 

برخی از بزرگان صحابه مانند عبد الله بن عمر و یا عبد الله بن عباس به امام سفارش می کردند که به سمت عراق نرود و در مکه یا جای دور تری مثل یمن بدون آن که با یزید بیعت کند بماند. حکومت یزید دوام نمی آورد و فشار سیاسی برای گرفتن بیعت از روی دوش امام برداشته می شود. این در یک نگاه سطحی کوتاه مدت درست بود اما امام در اندیشه ریشه کن کردن این سنت خرافی و این بنیان ضد بشری بود. او نمی خواست با سکوت خود بر این عمل خرافی و انحراف بزرگ مهر تأیید بزند تا برای سکوت و تسلیم کسانی در آینده سند و مدرک تسلیم و دست روی دست گذاشتن شود. 

همۀ این سخنان و رفتار آگاه کننده و آگاهی بخش امام در نهضت عظیم کربلا برای اتمام حجت بود نسبت به آیندگان. امام روزگاری را می دید که مردم به خرد خود تکیه می کنند و راه خود را با چراغ عقل و دانش می پیمایند و آن همین روزگار و زمانه ماست و برای همین خرد ورزی و عقل گرایی است که نهضت حسینی پس از چهارده قرن همچنان زنده و پابر جاست و به الگوبخشی خود ادامه می دهد.

منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)کابل
https://avapress.com/vdcf.vdjiw6dcvgiaw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

مطالب مرتبط